《...》

ساخت وبلاگ

صبح بعد از اونجایی که من کار داشتم چنتا جای دیگه رفتیم، دومیش یه فروشگاه بزرگ لوازم خونگی بود که برای اون سازمانی بود که《...》کار میکنه. رفتیم ببینیم چجوریه. من کیف نبرده بودم فقط گوشیم توی یه جیب پالتوم بود هندزفریم توی یه جیب دیگه. میخواستم جیبمو هم خالی کنم، کیس هندزفریمو نشون دادم گفتم اینو بذارم اینجا؟

《...》گفت " آره بذار، اینجا امنه، بزنن هم خودیه "

ینی از صب همش یادم میاد میخندم، خیلی حالتش باحال بود

hot page...
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mdisloyaltya بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 13:13